«ـ چیزی کم است؟
ـ
بس چیزها کم است.»
* جنبش #زن_زندگی_آزدی (جنبش اعتراضی
ایرانیان) سردرگم شده است.
* بهنظر میآید این سردرگمی، نتیجهی الف) محافظهکاری
دولت کنونی آمریکا و اتحادیهی اروپا، ب) واگراییِ جنبشیان، و پ) قدرت بیرقیب
اقتصادی و نظامی ج.ا. در درونِ کشور باشد.
* ایدهآل آن بود که نیروی جنبش بهکمکِ الف)
نیروهای سیاسی جهانی، و ب) همگراییِ جنبشیان، سببِ فروپاشیِ پ) قدرتِ اقتصادی و
نظامی ج.ا. شود.
* قرار بود الف) دیدارها و گفتوگوهای گستردهی
جنبشیان در بیرون از کشور با سیاستمداران اروپایی و آمریکایی، ازیکسو، ب) انتشار
منشور همبستگی، ازدیگرسو، و پ) زندهنگهداشتنِ اعتراضهای خیابانی و گسترش اعتصابهای
کارگری ازسویدیگر، همافزایی کنند و این ایدهآل واقع شود، اما تاکنون چنین نشده
و گمان نمیرود بهزودی نیز چنین شود.
* بااینحال، جنبش دستآوردهای برگشتناپذیرِ بینظیری
داشته که نمیتوان نادیده انگاشت بنابراین سخنگفتن از شکست جنبش، فریبی بیش نیست.
* پس میتوان تکرار کرد: جنبش اعتراضی ایرانیان
سردرگم شده است.
* میتوان غربیان را سرزنش کرد، میتوان جنبشیان
را، میتوان ج.ا. را قدرتمندتر از آن دانست که به این سادگیها فروبپاشد، میتوان
هم پرسید چرا غربیان بهرغم همراهی زبانی کمکاری میکنند، چرا جنبشیان بهرغم
منشور همبستگی همبسته نمیشوند و چرا ج.ا. بهرغم اعتراضها و اعتصابها سرنگون
نمیشود.
* چه چیزی کم است؟
* نخستین کمبود، نبودِ این آگاهی است که برای گذار
از شرایط کنونی نیاز به توجه به چیزهایی است که تاکنون به آنها کمتر توجه شده.
نخستین کمبود، باور به آن است که همین چینش و آرایش نیروها در درازمدت، ناگزیر به
نتیجه خواهد رسید و چیزی کم نیست.
* اساس چنین باوری این است که قدرت ج.ا. در سرکوب
نظامی و انحصار اقتصادی خلاصه میشود، و نیرویِ جنبشیان ازیکسو در بهخیابانآمدنِ
ایرانیانِ درون و بیرونِ کشور با نمایندگیِ دههی هشتادیها، و ازسویدیگر در
گسترش دیدارهای نمایندگانِ این جنبش با دادنِ این پیام به جهانیان که این جنبش، در
هماهنگی با نظم جهانی است، دموکراتیک است، متکثر است و سرانجام بهنفعِ اقتصاد و
نظم جهانی است که با آن همراهی کند.
* بیهیچ درنگی میتوان پذیرفت که این جنبش هر دستآوردی
تاکنون داشته ازین راهبردها بهدست آورده بنابراین نهتنها این راهبردها درست است
که ستودنی است.
* اما آیا تمام نیروی جنبشیان در همین دو راهبرد و
تمام قدرتِ ج.ا. در همین دو زمینه خلاصه میشود؟
* نیروی اقتصادی و نظامی ج.ا، پشتیبانی دارد و آن
ایدهای است بسیار فریبکارانه و شبهواقعی که اگر به آن بیتوجهی شود، نهتنها
هیچگاه نخواهیم توانست برآن چیره شویم بلکه نیروی واقعی خود را نیز نخواهیم شناخت.
* این ایده بسیار سادهفهم، برانگیزاننده و قدرتمند
است هرچند ازاساس فریبکارانه و دروغین است. براساس این ایده، با خوانشی ویژه از اسلام شیعی نهتنها میتوان جهان اسلام را از جهانسومیبودن بیرون
آورد و توسعه، رشد و قدرتِ درونزاد پدید آورد و به قدرت اولِ جهان بدل شد، بلکه
میتوان با معنویت اسلامی، «روحِ جهانِ بیروح» بود، آنهم در زمانهای که بیشتر
اندیشمندان جهان از پایان ایدهی مدرنیته و گسترش نیستانگاری سخن گفتهاند.
* این ایده سادهفهم است زیرا استدلال آن به همین
سادگی است: الف) اسلام آخرین دین الاهی است و خداوند در قرآن راهحلِّ تمامی
مشکلات انسان را تا پایان جهان آورده است. بهدیگرسخن، وحی الاهی خاستگاه تمامی
دانشهای خطاناپذیر برای بشر است و قرآن آخرین وحی الاهی است. ب) اگر مسلمانان
جهانسومی و ضعیفاند نه بهخاطر اسلام بلکه بخاطر عملنکردنِ ایشان به اسلام و
پشتکردن به این منبع تمامی دانشهاست. پ) غربیان، ناکافیبودن دانش مدرن که
خاستگاهی تجربی و انسانی داشت و کلانروایتهای برساخته براساس آن را در تمامی
زمینهها اعلام کردند. ایشان دانش خویش را خطاپذیر و ناکافی دانستند. نتیجه: اگر
مسلمانان به اسلام عمل کنند و آن را حاکم گردانند و ازبنیادقراردادنِ هرآنچه
غیراسلامی است دوری کنند، نهتنها دیگر جهانسومی نخواهند بود بلکه خواهند توانست
تا مشکلات بشریت را بهکمکِ این دانشِ خطاناپذیر، تاپایان جهان حل کنند.
* این ایده برانگیزاننده است زیرا نهتنها مشکلات
مسلمانان بلکه مشکلات جهانیان را حل میکند. اسلام مانند کیمیایی پنهان، جان تمامی
انسانهای جهان را آزاد و رستگار میکند، چه انگیزهای بالاترازاین برای انسان
سادهانگار. این ایده آنچنان برانگیزاننده است که باورمندانِ به آن میتوانند بهآسانی
جان خود را در راهِ آن فدا کنند زیرا چنین گمان دارند که با کارِ خود، رستگاری
بشریت را دستیاب میکنند و خود نیز به رستگاری جاوید دست مییابند.
* این ایده قدرتمند است زیرا هیچ محدودیتی ندارد.
ازیکسو میتواند تمامی مرزهای ملی، قومی و نژادی را درنوردد زیرا از رستگاری
بشریت سخن میگوید نه رستگاری مردمانی خاص. ازسویدیگر، وحی را خاستگاه دانشِ
خطاناپذیر میداند یعنی میتواند با کیمیای خویش تمامی دانشهای خطاپذیر بشری را
نیز اصلاح و ترمیم کند بنابراین ضدِّدانش نیست بلکه اصلاحگرِ تمامی دانشهای
خطاپذیر خواهد بود (علوم انسانی اسلامی چنین خواستهای را پی میگیرد). بنابراین
نه بهسانِ ضدِّفرهنگ و ضدِّتمدن بلکه بهسان تمدن و فرهنگ نهاییای آشکار میشود
که تمامی فرهنگها و تمدنهای بشری را درخود به کمال میرساند. این ایده، ضدِّمدرن
هم نیست بههمینخاطر میتواند بهآسانی ازتمامی دستآوردهای تکنولوژیک و علمی
جهان مدرن نیز استفاده کند زیرا آنها را نه باطل، بلکه ناکافی میداند. بنابر این
ایده، اسلام حقیقت نهایی است نه حقیقتی دربرابر حقیقتهای دیگر ادیان، یا حقیقتهای
دانشیِ انسانِ مدرن. دریککلام، این ایده، اجازه نمیدهد هیچ آلترناتیوی دربرابر
آن تعریف شود و خود را جامع جمیع علوم میانگارد. بنابراین زمانیکه با نظم جهانی
درتقابل قرار میگیرد، خود را نه آشوبگر و نظمبرهمزن بلکه آورندهی نظم نوین و
عادلانهی جهانی میفهمد و معرفی میکند.
* حال روشن است که فروکاستنِ نیروی ج.ا. به نیرویی
صرفاً اقتصادی و نظامی، تاچهاندازه از خاستگاهِ واقعیِ نیرویِ ج.ا. دور است و تاچهاندازه
دشمن را دستکم گرفته است.
* روشنتر آن است که بخواهیم دربرابر این دشمن
خیالی، راهبردهای خود را محدود کنیم به تلاشهایی که تاکنون کردهایم یعنی حضور در
خیابان، و تشدید تحریمهای اقتصادی. این تلاشها بسیار ارجمنداند اما بسنده
نیستند. ما هنوز به خاستگاهِ قدرت ج.ا. توجه نکردهایم بههمینخاطر است که
راهبردهای ما برای چیرگی برآن نابسنده است و اگر درهمین حدّ بمانیم، پیروز نخواهیم
شد.
* اما چه کسانی باید ازین خاستگاهِ سخن بگویند، چه
کسانی باید خاستگاهِ نیرویِ جایگزینی برای آن تعریف کنند؟ همانها که همواره
درسرتاسر تاریخ بشر، ارزشآفرین، نوآور، ژرفنگر و آیندهنگر بودهاند یعنی
دانشمندان، نویسندگان و شاعران، هنرمندان و فیلسوفان؛ یعنی همانها که تاکنون
ازپیوستن به این جنبش بهرغم تمامیِ همدلیها، سرباز زدهاند یا دستکم سردرگم و
دودل بودهاند.
* ایشاناند که با تحلیلِ درست از چیستیِ دشمن و
خاستگاهِ قدرتِ اهریمنی و دروغینِ آن، فریبَش را آشکار میکنند و همهنگام
خاستگاهِ واقعیِ نیروی این جنبش را نشان میدهند.
* این جنبش زمانی نیروی واقعی خود را کشف میکند که
هیچ محدودیتی را برنتابد و همانگونه که توقع میرود خود را الف) در بسترِ جهانِ
امروز، ب) باتوجهبه درازنای تاریخی تجربهی تاریخی فرهنگ ایران، و پ) رو بهسویِ
آیندهی بهتر برای جهانیان تعریف کند.
* ارزشآفرینانِ ایرانِ نوین، جای شما درین جنبشِ
رنگارنگ و زیبا بسیار خالی است، همراه شوید!
28اسفند1401
برزویه اسفندیاری