Saturday, April 15, 2023

چرا جنبش زن‌زندگی‌آزادی، یک انقلاب است؟

«چرا جنبش زن‌زندگی‌آزادی، یک انقلاب است؟»

 (گذر از دوگانه‌ی خواست / هنجار)

 

* حضور خیابانی ایرانیان دربیش‌از هفت‌ماه گذشته باتمرکزبر درخواست ِآزادیِ پوشش و بازتابِ جهانی آن به‌خوبی روشن ساخت، آن‌ها که پی‌گیریِ این خواسته را به‌بهانه‌ی خواسته‌های بنیادین‌تری هم‌چون حقِ حاکمیت‌برخویش و حکومت قانونی، نادرست می‌انگاشتند، برخطا بودند. زیرا پی‌گیریِ خواسته‌ی مشخصی چون آزادی پوشش درزمانی کوتاه به برجسته‌شدنِ آن‌ خواست‌های بنیادین‌تر انجامید، اما سال‌ها پی‌گیریِ آن‌ خواسته‌های بنیادین، کمکی به برجسته‌شدنِ این خواسته‌ نکرد.   

* «خواست زندگیِ نُرمال» تعبیری است برای نشان‌دادن کلیتِ خواسته‌های جنبشِ زن‌زندگی‌آزادی (چه خواسته‌های ابتدایی و چه خواسته‌های بنیادین)، هرچند، بیش‌تر برای اشاره به خواسته‌های ابتدایی به‌کار می‌رود.

* این تعبیر درست است، چون درنگاه نخست، از آرمانی می‌گوید که برای همگان روشن، دسترس‌پذیر و خواستنی است؛ زندگیِ نرمال، به‌درستی، همان زندگی‌ای است که در برترین دموکراسی‌های جهانِ امروز، با تمامیِ کاستی‌های‌َش، درجریان است. روشنیِ مفهومِ زندگیِ نرمال ازآن‌جا سرچشمه می‌گیرد که می‌توان درپاسخ به پرسش از چیستیِ آن، به زندگی مردمان در چنین کشورهایی «اشاره» کرد. خواستِ زندگیِ نرمال آن‌چنان روشن است که هرکس درباره‌ی آن ابهامی داشت می‌توان از او خواست، سرش را برگرداند و به زندگیِ نرمالی که درجریان است بنگرد تا روشن شود و از ابهام به‌درآید. زندگیِ نرمال هست، دیدنی است و تجربه‌کردنی. زندگیِ نرمال، آن‌قدر نرمال است که همگان آن را می‌فهند و بنابراین نیازی به تعریف ندارد.

* اما «زندگیِ نرمال» درست‌به‌همان‌اندازه روشن است که ناروشن. ابهامی که در دل این مفهوم قرار دارد، «ناروشنیِ نا‌پیدای» آن است. زیرا این تعبیر هراندازه در اشاره‌کردن به خواسته‌های ابتدایی توان‌مند است، از پرداختن به خواسته‌های بنیادین و اشاره‌ناپذیر ناتوان است. این ناروشنی با دو پرسش آشکار می‌شود.

* الف: آیا همگان در نگاه‌کردن به این زندگیِ نرمال، همانی را می‌بینند که دیگری می‌بیند. به‌دیگرسخن، چگونه می‌توان گونه‌گونیِ فهم‌های برآمده از نگریستن به این زندگی را سامان داد؟ براساسِ کدام معیار و هنجار؟ آیا می‌دانیم نرمال چیست و چرا نرمال است؟

* ب: آیا زندگی‌ نرمالی که به آن اشاره می‌شود و اکنون در برخی کشورها تااندازه‌ای تن‌آورده و دیدنی شده هم‌واره این‌گونه بوده است. به‌دیگرسخن، آیا آن‌چه هنجارِ زندگیِ مدرن است هم‌واره هنجارِ زندگیِ آدمی بوده یا این رخداد، نوپدید است و هنجارها دگرگون شده‌اند؟ «چگونه» آن‌چه اکنون نرمال است، نرمال شده است؟

* تعبیر زندگی نرمال می‌تواند به ما «نشان» دهد که چه می‌خواهیم اما به ما نمی‌گوید که نرمال‌بودن «چیست» و «چگونه» به‌دست می‌آید.

* جدااز‌آن‌که چه پاسخی به این دو پرسش بدهیم، روشن است که هرگاه زندگی «نرمال» را «بخواهیم» ناچار نُرم‌ها یا هنجارها را خواسته‌ایم. «آنخواسته‌ها» درپیوندی استوار با «هنجارها» قرار دارند. اگر خواسته‌ها دگرگون ‌شوند، هنجارها دگرگون و اگر هنجارها دگرگون، خواسته‌ها دگرگون.

* اگر خواسته‌ها به آن‌چه خواسته می‌شود «اشاره» می‌کنند، هنجارها از «چراییِ» خواستنی‌بودنِ آن می‌گویند، «چراییِ» خواسته‌هاست که «چیستیِ» واقعیِ آن‌ها را آشکار می‌کند. می‌دانیم که زندگی نرمال می‌خواهیم اما مهم‌تراز‌آن باید بدانیم که‌ چرا چنین می‌خواهیم. چراییِ یک زندگی نرمال وابسته‌به هنجاری است که‌براساسِ‌ آن هر زندگیِ به‌ظاهرنرمال را می‌سنجیم تا دریابیم آیا به‌راستی چنین است یا خیر. برای نمونه، «چیستیِ» آزادیِ پوشش و ارزیابی ما از آن براساسِ «چراییِ» خواسته‌شدن‌َش روشن می‌شود. اگر هنجارِ ما «کرامتِ ذاتیِ» انسان باشد و آزادیِ پوشش درراستایِ رسیدن به آن خواسته شود، خواسته‌ای ارج‌مند می‌شود و اگر هنجارِ ما «بندگیِ» انسان باشد، این خواسته چیستی‌َش دیگرگون می‌شود نام‌َش «برهنگی‌خواهی» می‌شود و نکوهیده ـ همان‌گونه که ج.ا. چنین می‌کند و خود را به‌فریب برای چنین داوری‌ای شایسته می‌داند (فریب است زیرا با نپذیرفتن هنجارهایی که براساسِ آن‌ها آزادیِ پوشش نرمال و هنجارین است، چیستیِ آن را دگرگون می‌کند و با هنجارهای خود آن را نکوهش می‌کند).   

* هر جنبشی برای پیروزشدن باید بداند «چه» می‌خواهد، اما منظوراز دانستن این نیست که بتواند آن‌چه را می‌خواهد نشان دهد، دانستنِ راستین، دانستنِ «چراییِ» خواستنِ آن است.

* تا روشن نشود که چرا چیزی را می‌خواهیم، به «چگونگیِ» رسیدن به آن هم آگاه نخواهیم شد و تا ندانیم چگونه می‌توان به خواسته رسید، به‌آن نخواهیم رسید و جز آرزوپردازی یا امیدبستن به دیگران برای رسیدن به آن چاره‌ای نخواهیم داشت. دانستنِ خواسته‌ها بس نیست، دانشی نیاز است که بتواند چیستیِ آن خواسته و چگونگیِ رسیدنِ به آن را روشن سازد. دانستنِ خواسته‌ها خوب اما کم است، دانشِ هنجارها بایسته است.

* بااین‌حال، تا هنجارها در خواسته‌هایی مشخص، بدن‌مند نشوند؛ خواسته‌هایی که مردمان برای رسیدن به آن‌ها بکوشند و اعتراض کنند و به‌ خیابان بیایند، «دانشِ هنجارها» تحقق نیافته و بنابراین چیزی جز بحث‌های انتزاعیِ کتاب‌ها و رساله‌های بی‌حاصل نخواهد بود.

* آن‌ها که به‌درستی ما را به زندگی نرمال فرامی‌خوانند، فراموش کرده‌اند که خود در رویاروییِ نخستین‌شان با زندگی نرمال آن را نرمال نیافتند بلکه کوشیدند و خود و درک‌شان از جهان (هنجارهای‌شان) را دیگرگون کردند تا توانستند، نرمال‌ باشند و آن را درک کنند. نرمال‌بودنِ زندگیِ به‌معنایِ دمِ‌دستی‌بودنِ آن‌ نیست. زندگی نرمال، در فرایندی از دگرگونی هنجارهاست که چنین شده و تا درنیابیم «چرا» و «چگونه» هنجارها باید دگرگون شوند، این دگرگونی را نه خواهیم پذیرفت و نه در راه‌َش گام خواهیم برداشت، هرچند هم‌واره درباره‌ی بایستگیِ آن سخن‌وری کنیم.

* نرمال‌شدن دشوار است. آن‌چه نرمال نامیده می‌شود «برآیندِ» پرورشِ فرهنگی‌ای است که ما یک‌سره خود را از‌آن بی‌نیاز می‌انگاریم. تازمانی‌که آدمی‌زاد، «ادبِ» دموکراتیک نیافته باشد، زندگی در جامعه‌ای با معیارهای دموکراتیک را نرمال نمی‌یابد. این ادبِ فرهنگی برپایه‌ی هنجارهای نوینی بنا شده که تنها هنگامی ارزش‌ِ خود را آشکار می‌کنند که بتوانیم از بدیهی‌انگاشتنِ آن‌ها دست برداریم و از چراییِ نرمال‌بودن‌شان بپرسیم.

* اگر این ناروشنی آشکار نشود، آن‌گاه هنوز جا برای این فریب باز می‌ماند تا کسانی در ج.ا. نوید دهند که هنوز ممکن است با حاکمیت دین به این زندگی نرمال دست یافت.   

* خطر بزرگی که در دوگانه‌ی خواسته‌های مشخص و هنجارهای دیگرگونه قرار دارد، ساده‌انگاری‌ای است که سبب می‌شود گاه این را و گاه آن دیگری را بخواهیم و هربار تنها یکی را به‌بهای کنارگذاردنِ دیگری بخواهیم. فهمیدنِ این پیوندِ دوسویه درمیانِ خواسته‌ها و هنجار‌ها کلیدی است. برای نمونه، آزادیِ پوشش یک خواسته‌ی مشخص است که هم‌واره درکنارِ ارزش‌های بزرگی مانند آزادی بیان یا حقِّ حاکمیت برخویش بی‌اهمیت انگاشته می‌شد. این ساده‌انگاری بود اما ازسوی‌دیگر، فروکاستنِ انقلابِ زن‌زندگی‌آزادی به خواسته‌هایی ابتدایی نیز ساده‌انگارانه است. خواسته‌ها براساسِ هنجار‌ها خواسته می‌شوند پس اعتبارِ خود را از آن‌ها دارند اما برای رسیدن به هنجار‌ها باید خواسته‌های مشخصی را گام‌به‌گام به‌پیش‌آورد و محقق کرد. هنجار‌ها بدون خواسته‌ها دست‌یافتنی و بدن‌مند نخواهند بود و خواسته‌ها بدونِ هنجارها، چیستیِ روشنی ندارند و به‌آسانی باژگونه می‌شوند.

* انقلاب زمانی رخ می‌دهد که مردمان در خیابان همان خردی را بدن‌مند سازند، به‌گونه‌ای رفتار کنند و چیزی را درعمل بخواهند که اندیش‌ورز، چراییِ آن را، هنجارین‌بودنِ آن را به‌بیانی خردمندانه درآورده و روشن ساخته باشد.   

* هنجار، خردِ پنهان درپسِ کنش و خواستن را آشکار می‌کند، خواسته را خواستنی و کنش را به‌جا می‌کند؛ خواسته‌ها، خردِ هنجارین را گام‌به‌گام بدن‌مند می‌سازند. بی‌هم‌راهیِ این دو، انقلاب اگر هم رخ دهد، سرانجامی جز شکست نخواهد داشت.

* در تاریخ پرفرازونشیبِ ایرانِ نو، هرجا خواسته‌ها و هنجارها، مردمان و اندیش‌ورزان هم‌راه شدند، هماهنگ با فهم ایشان، خوب یا بد، انقلابی رخ داد.

* جنبش زن‌زندگی‌آزادی، انقلاب است زیرا دگرگونی هنجارها را به خیابان آورده و درچارچوبِ خواسته‌هایی مشخص و آشتی‌ناپذیر فریاد می‌کند. انقلاب یعنی خردِ بدن‌مندِ نو، یعنی دگرش و نوشدن در خواسته‌ها و هنجارها باهم.  

* بایسته است تا با همان شدت و گستردگی که مردمان در خیابان، خرد انقلابی را بدن‌مند می‌سازند، هنجارآفرینان و هنجاراندیشان نیز با قلم خود خردِ پنهان درین بدن را آشکار سازند و روشن سازند چرا خواست مردمان از ساده‌ترین تا پیچیده‌ترین‌َش، خردمندانه و به‌جاست. جنبش خیابانی ایرانیان، بهترین بستر برای هنجاراندیشان و هنجارآفرینان است تا بتوانند نه صرفاً براساسِ نظریه‌ها و کتاب‌ها بلکه براساسِ کنشِ مشخص و بدن‌مندِ مردمان، دگرگونی هنجارها را مفهومین سازند و به بیان آشکار درآورند.

* انقلاب زن‌زندگی‌آزادی در کنش و خواست مردم آشکار شده، اما هنوز همراهیِ اندیش‌ورزان بسنده نیست، زیرا هنوز آن‌چنان بر ایشان روشن نیست که هیچ بستر دیگری برای اندیشیدن و آفریدن جز در همین انقلاب وجود ندارد. این انقلاب هنوز در راه است و بنابراین نیاز دارد تا هم‌هنگام هم خواسته‌های آن بیشتر در خیابان حضور یابد هم به چیستی و چگونگیِ رسیدن به این خواسته بیشتر اندیشیده شود. اندیش‌ورزان و هنجارآفرینان، همراه شوید! 


برزویه اسفندیاری 

فروردین 1402 


چرا جنبش زن‌زندگی‌آزادی، یک انقلاب است؟

«چرا جنبش زن‌زندگی‌آزادی، یک انقلاب است؟»  (گذر از دوگانه‌ی خواست / هنجار)   * حضور خیابانی ایرانیان دربیش‌از هفت‌ماه گذشته باتمرکزبر ...